عربعلي يزداني در روز اول آذرماه سال 1343 در روستاي چوپلوجه(1) از توابع شهرستان شاهين دژ به دنيا آمد. دوران ابتدايي را در همان روستا به پايان رساند و همزمان با تحصيل در امورات کشاورزي کمک کار پدر بود. بعد از پايان دوران تحصيل در روستا و نبود مدارس سطح متوسطه و مصادف شدن دوران نوجواني، وي به دنبال نا امني هاي منطقه و با شروع دوران جنگ تحميلي، در سن 17 سالگي درتاريخ 1/7/1360 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شاهين دژ در آمدند و با گذشت عمليات هاي طاقت فرساي کردستان، تحصيلات خود را تا سطح متوسطه در مراکز آموزشي سپاه پاسداران به پايان رساند. وي به دليل مداومت حضور مستمر در يگان هاي رزم و حضور فعال در درگيري هاي منطقه و مقابله با آشوب هاي فتنه گران و با فراگيري علوم نظامي تجربي در ميادين نبرد، تجربه به استادي توانمند در اين زمينه تبديل شدند بطوري که توانمندي نظامي و عملياتي ايشان زبان زد فرماندهان و نيروهاي تحت امر بود همچنانکه بدليل ابراز لياقت در فرماندهي، برقراري نظم و انضباط سازماني، تربيت نيروهاي مجرب براي فرماندهي گردان هاي مختلف در سطح لشکر و موفقيت در عمليات هاي نظامي هميشه مورد تشويق و تقدير فرماندهان عالي سپاه و شخص فرمانده نيروي زميني و فرمانده کل سپاه بودند.
   حضور در جبهه هاي کردستان و خدمت در يگان هاي رزم سپاه حضور پر رنگ  زندگي نظامي ايشان را تشکيل مي دهد كه  از جمله آنها عبارتند از :
1-    فرماندهي دسته در گردان خاتم انبياء (ص)
2-    مسئول يگان شناسايي سپاه شاهين دژ
3-    فرماندهي گروهان در گردان خاتم انبياء (ص)
4-    مسئول عمليات در گردان عمار
5-    جانشين گردان خاتم انبياء(ص) تيپ مدينه منوره
6-    فرمانده گردان مقداد تيپ مدينه منوره
7-    فرمانده گردان شهيد بروجردي
8-    مسئول عمليات در سپاه اروميه
9-    فرمانده گردان  امام حسن مجتبي (ع) در تيپ يکم حضرت ابوالفضل العباس(ع)
10-    فرمانده گردان حضرت علي اکبردر تيپ يکم حضرت ابوالفضل العباس(ع) و فرمانده ارشد تکاور لشکر 3 نيروي مخصوص حمزه سيداشهداء (ع)
عربعلي يزداني در تاريخ  1/1/1361  با  دختري از خانواده متدين وصلت نمود که حاصل آن 3 فرزند پسر و 2 فرزند دختر بود. خانواده اين شهيد بزرگوار تا سال 1378 در روستاي چوپلوجه از توابع شهرستان شاهين دژ ساكن بود و ايشان در طول اين مدت به دليل داشتن مسئوليت فرماندهي در مناطق عملياتي كردستان وحضور در عمليات هاي رزمي متحمل فشارهاي فراوان در ابعاد مختلف زندگي بودند كه نهايتا زماني که فرماندهي گردان 314 امام حسن مجتبي (ع) را در شهرستان سردشت بر عهده داشتند در تابستان سال 1378 به همراه خانواده از شهرستان شاهين دژ به اين شهرستان نقل مکان نمودند و تا تابستان سال 1380 در اين شهرستان سکونت داشتند.
       بعد از اينكه گردان امام حسن(ع) در سال1380 با توجه به تحولات امنيتي شمال استان به همراه رده مافوق خود ( تيپ يكم حضرت ابوالفضل العباس(ع) ) به شهرستان اروميه منتقل شد اين شهيد بزرگوار به همراه خانواده خود به اين شهرستان نقل مکان نمودند و تا سال1383 فرماندهي گردان امام حسن (ع) را برعهده داشتند و در طول اين سال ها جهت پاکسازي نوارمرزي شمال استان بويژه شهرستان هاي ماکو، پلدشت، خوي و سلماس (زماني که هيچ يک ازيگان هاي زميني سپاه در اين منطقه مستقر نبودند) در قالب گردان تکاور حرفه اي اعزام مي شدند. بعد از اجراي چندين مورد عمليات در طول اين سال ها بويژه در منطقه کله رش سلماس ، در تاريخ 27/7/83 به عنوان فرمانده گردان 316 حضرت علي اکبر(ع) (مستقر در زيوه)  و فرمانده ارشد تکاور لشکر 3 از سوي فرمانده وقت لشکر منصوب شدند و تا زمان شهادت در اين  يگان مشغول خدمت بودند که در طول خدمت در اين يگان موجب وارد آمدن چندين مورد تلفات بويژه در مناطق مرزي شهرستان اروميه به ضد انقلاب شدند. نهايتا در تاريخ 6/6/86 به هنگام سرکشي از پايگاههاي مرزي مستقر در ارتفاعات دالامپر و بزسينا مصادف با ولادت حضرت وليعصر (عج) در روز نيمه شعبان بر اثر تله انفجاري اشرار ضد انقلاب به همراه رئيس دفتر خود شهيد مهدي حسيني به فيض عظيم شهادت نائل آمده و به آرزوي ديرينه خود رسيدند و تن خستگي ناپذير و سرشار از عشق و ارادت ايشان به صاحب عصر (عج) در مزار شهداي شهرستان اروميه آرام گرفت.
 

وصيت نامه شهيد:
درود به رهبر عظيم الشان، امام امت ، خميني کبير و سلام و درود به رزمندگان کفر ستيز اسلام و شهيدان بخون خفته از صدر اسلام تا شهيدان انقلاب شکوهمند ايران و سلام به خانواده محترم شهداء و سلام به خانواده عزيزم که مرا در دامان خود پرستاري کردند تا تحويل جهاد در راه خدا و اسلام دادند.بدانيد تنها هدفي که مرا وادار به جهاد في سبيل اله نمود اين است که مي خواهيم اسلام دوباره در جهان تحقق پيداکند تا ديگرمظلومي در جهان پيدانشود و همچنين عشق به خداوند تبارک و تعالي و عشق به شهادت است. برادران هميشه به ياد خداباشيد تا خداوند شمارادريابد و دشمنان خدا و اسلام بدانند که ديگر نمي توانند بر مسلمين حکومت کنند چراکه خونخواهي سيدالشهداء در رگ مسلمانان مي جوشد و چنانکه حسين (ع) مي گويد"هيهات من الذله" و ما نيز لبيک به او گفته و از آن دفاع خواهيم کرد و با دشمنان خدا آنقدرخواهيم جنگيد تا به درجه شهادت همانا که آرزوي واقعي ماست برسيم.