تصاویر جبهه و جنگ
نام:
یعقوب
نام خانوادگی:
آهوز
نام پدر:
ابراهیم خلیل
تاریخ تولد:
1345/11/10
استان تولد:
آذربایجان غربی
شهر تولد:
ارومیه
وضعیت تاهل:
متاهل
تحصیلات:
ابتدایی
رشته تحصیلی:
-
شهر تحصیل:
-
شغل:
کارمند جهاد سازندگی-راننده لودر

بسمه تعالی

فرازی از زندگینامه شهید:

شهید يعقوب آهوز در بهمن سال 1345 در خانواده‌اي مومن و معتقد در روستاي بزرگ آباد به دنيا آمد .بزرگ شدن در ميان قشر مستضعف و زحمتكش روستا كه به واسطه ظلم دوران ستم شاهي در تنگناهاي زندگي قرار داده شده بودند . سبب گرديد در جواني هستي خود را در طيق اخلاص نهاده و جهت خدمت به مستضعفين و محرومين جامعه به نهاد انقلابي جهاد بپيوندند و در راه اعتلاي اسلام عزيز جانش را نثار انقلاب و حفظ دستاوردهاي آن كند. مانند ديگر هم سن و سالانش پس از رسيدن به سن هفت سالگي به مدرسه رفت تا به تحصيل بپردازد اما به دليل نبود امكان تحصيل ناگزير تنها تا كلاس پنجم ابتدائي تحصيل كرد و پس از آن از تحصيل بازماند و براي كمك به امرار معاش خانواده به كار  كشاورزي و كمك به پدرش مشغول گرديد . در زمان پيروزي انقلاب اسلامي همراه و همگام با ديگر مردم زجر كشيده اين مرز و بوم به صحنه آمد و در راهپيماييها و تظاهرات شركت كرد و تا پيروزي انقلاب اسلامي با مردم ميهن اسلاميمان در حركت‌هاي مردمي عليه حكومت ستم شاهي همراه و همگام بود . اعتقاد او براين بود كه امروز بايد مظلومين و مستضعفين انقلاب را ياري كنند تا فردا انقلاب يار و ياور مظلومين و مستضعفين باشد. پس  از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به مدت دو سال با عشق و علاقه به نظام مقدس جمهوري اسلامي به خدمت در بسيج  مستضعفين پرداخت . او خدمت در بسيج را وظيفه خود مي‌دانست و معتقد بود خدمت در راستاي اهداف انقلاب ,عبادت است و به اين منظور  و براي رسيدن و دستيابي به اين مقصود مهم نيست كه درنهاد نظام مقدس جمهوري اسلامي خدمت كرد. و در هر حال میگفت؛ مهم خدمت است و من هم بسيج را برگزيده‌ام تا به اين وسيله به وظيفه ديني و انساني خود نسبت به اسلام و مردم مسلمان مملكتم عمل كنم . سپس به خدمت مقدس سربازي رفت و پس از انجام خدمت به استخدام جهاد سازدگي در آمد و از آنجایی كه عشق و علاقه زيادي به فعاّليت در راستاي انقلاب اسلامي داشت خدمت در جهاد را مقدس مي‌دانست. مدت دو سال درجهاد سازندگي بود و در اين مدت دركليّه مأموريت‌هاي محوله از طرف جهاد را به نحو احسن انجام وظيفه نمود و با ديدن دوره چند ماهه رانندگي لودر, به عنوان راننده لودر به جبهه جنگ اعزام شد و از آن جا كه كارش رانندگي لودر و سنگرسازي در جبهه‌هاي نبرد بود, غرش لودر در جبهه‌هاي جنگ لرزه بر پيكر دشمنان بعثي مي‌انداخت و بيل لودرش كه به حفر سنگر و انباشتن خاك جهت درست كردن خاكريز به زمين پنجه مي‌كشيد  گويي كه بر قلب‌هاي سياه دشمنان بعثي پنجه مي‌سايد و بدين ترتيب در بيشتر ساعات  شبانه روز صداي لودرش قطع نمي‌شد و در سخت‌ترین و پرخطرترين مناطق به ساختن سنگر و زدن خاكريز مشغول بود . تا اينكه سرانجام مانند ديگر مشتاقان لقاء الله در جبهه مريوان بر اثر موشك آرپي جي به شهادت مي‌رسد و بدين وسيله برگ سرخ ديگري به درخت انقلاب خونبار اسلامي افزوده مي‌گردد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

تاریخ شهادت:
1366/12/26
استان شهادت:
کردستان
شهر شهادت:
مریوان
عملیات:
نبرد با بعثیون
منطقه عملیاتی:
مریوان
نحوه شهادت:
اصابت موشک آر پی جی
توضیحات :
-
مفقود:
شهید
گـلزار دفـن:
باغ رضوان ارومیه
قطعه دفن:
قطعه شهداء
ردیف دفن:
-
شماره قبر:
-
تاریخ خاکسپاری:
-

بسمه تعالي

مادرعزيز، از اينكه حق واقعيت را ادا نكرده‌ام و بر تو ظلم روا داشته‌ام عذر ميخواهم، ترا به خداى آسمان‌ها و زمين و به جان امام عزيزمان، اگر افتخار شهادت يافتم حلالم كن تا نزد خدايم خجل نباشم و در آن دنيا سربلند به پيشواز معشوقم بروم، دوست دارم گمنام بميرم، تا شاهد گريه و زارى تو نباشم، اگر جسدم به دست شما رسيد، بر مزارم اشك ماتم مريزيد كه مبادا دشمنان شاد گردند ... انشاءا... من به آرزويم رسيده و گمنام خواهم بود. منتظر جسم فانى من نباشيد. اگر به درجه شهادت نائل گشتم و قبول حق تعالى شدم شفيع شما خواهم شد. مادر عزيزتر از جانم از رويت خجلم، براى دريدن حجاب خجلت مي خواهم كه در آن دنيا با روى باز به ديدارت بيايم. پدر گرامي، از روى گلت شرمندهام، حلاليت مى‌طلبم، چه بسا روزهايى بوده كه نافرمانيت را كرده‌ام، مرا ببخش و از گناهم درگذر، بارالها اگر مرا لايق شهادت مى‌دانى مرا مورد لطف قرار ده، تا با مرگ خود گناهانم را سبك‌تر كنم ... بارالها گمراهان را هدايت فرما و اگر قابل اصلاح شدن نيستند مرگشان را زودتر برسان، تا نتوانند ضررى به انقلاب برسانند و در پايان از امت حزب ا... مى‌خواهم كه پشتيبان ولايت فقيه بوده و سنگرها را خالى نگذارند. از همگيتان حلاليت مى‌طلبم.

                                                                                                                               خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى، خمينى را نگهدار         از عمر ما بكاه و بر عمر او بيفزا

 

همچنین شهيد وصيت کرده بودند که اگر شهيد شدم بگذاريد سه روز در خاک شهادت بمانم که به اين خاک علاقه مندم.اين خاک بوي کربلا مي‌دهد.و طبق وصيتش سه روز در همین حال ماند و بعد از يک هفته پيکر مطهرش به دست خانواده رسيد

لینک کوتاه:

تصاویر

فیلم

تمام حقوق این سایت متعلق به ستاد کنگره ملی بزرگداشت 12000 شهید آذربایجان غربی می باشد