تصاویر جبهه و جنگ
نام:
ابوالفضل
نام خانوادگی:
حسنلو
نام پدر:
علی
تاریخ تولد:
1339
استان تولد:
آذربایجان شرقی
شهر تولد:
مراغه
وضعیت تاهل:
متاهل
تحصیلات:
دیپلم
رشته تحصیلی:
تجربی
شهر تحصیل:
-
شغل:
پاسدار

بنام خدا

شهيد ابوالفضل حسنلو در سال 1339 درشهرستان مراغه دريک خانواده مذهبي و مومن تولد يافت. از همان اوايل کودکي روح جستحوگريش  در پي حقيقت بود و نا آرام، تحصيل علم را نيز دوست مي داشت و تا اخذ مدرک ديپلم تجربي آن را ادامه داد با شروع جنگ تحميلي و نا آرامي هاي مناطق کردستان در اکثر ماموريت هاي سپاه شرکت کرده و با رشادت تمام عمل مي کند و عاقبت به عنوان فرمانده جندالله پيرانشهر در حين درگيري با دموکرات در تاريخ 64/9/5 کام خويش را به شربت شهادت شيرين مي کند و روحش  به بهشت جاوداني به پرواز در مي آيد و از دنياي فاني به عالم باقي مي شتابد.
شهيد ابوالفضل حسنلو 

 

سردارشهيد ابوالفضل حسنلو
زندگي نامه شهيد ابولفضل حسنلو
بسم الله الرحمن الرحيم و الحمدالله رب العالمين . السلام عليكم يا انصار اين الله و السلام عليكم يا انصار رسول الله و السلام عليكم يا انصار روح الله.
شهيد ابوالفضل حسنلو در سال 1339هجري شمسي در كانون خانواده اي مذهبي وخداجوي پاي به عرصه وجود نهاد.خانوادهٌ وي طبق خوابي كه ديده بودند وبه واسطهُ علاقه ي شديدشان به حضرت ابوالفضل(ع)
نام وي را ابوالفضل نهادندتا به تبعيت از مولايش به ياري حسين زمان خويش جهت ياري دين خدا بشتابد.
وي در شهرستان مراغه متولد شده و با انتقال خانواده شان به ميانه(چون پدرشاندجزوء نيروهاي مسلح بودند)دوران ابتدائي را در آن شهرستان آغاز مي نماييند او از همان دورادن كودكي بسيار باهوش وبا ذكارت بود هميشه از آسانترين راه مشكلات خود را حل ميكرد. بچه ايي مهربان و روحيع ايي سرشار از معنويت داشت با وجود سن كم در پشت سر پدر نماز مي خوان
سپس ايشان به شهرستان خوي منتقل مي شوندو دوران ابتدائي را با موفقيت كامل به پايان مي برد. سپس او وارد دوران راهنمايي كه نظامي نو وسبكي جديد بود و براي اولين بار در ايران اجراء مي شد وارد تحصيل مي گردد و همواره جزوء شاگردان نمونه كلاس بود و چنديدن جايزه و تشويق گرفته بود.
سپس وارد دبيرستان مي گردد.وبا موفقيت كامل در رشته علوم تجربي ديپلم مي گيرد.
ايشان همواره در كارهاي عام المنفعه شركت ميكردوپول توجيبي خود را به دوستاني كه نياز داشتنند مي دادا ودر منزل نيز از اين امر حرفي نمي زد ايشان داراي روحي بزرگ و پرتلاش بود وبه افق بالائي نسبت به مسائل مي نگريست. اصلا به امور دنيوي ارزشي قائل نبود وهمواره مي گفت من زياد به آينده از نظر پولي فكر نمي كنم  اكثرا در حال زندگي مي كرد. در مدرسه به عضويت گروههاي مذهبي در آمده بود.
 از مشخصات بارز وي فردي بسيار با غيرت بود. بطوريكه با دوستانش گروهي تشكيل داده بودند كه در سطح شهر(قبل از انقلاب) به گروههايي كه جهت اغفال دختران معصوم مدارس كه با ريختن طرح دوستي آنها را به فساد مي كشيدند شيديداُ مبارزه مي كردند وبا دوستانشان سر ميادين وخيابانها مي ايستادند وكسانيكه در آن گروه هاي فساد كار مي كردند آن ها را از فعاليت باز مي داشتند وبشدت با آنها مبارزه مي كردند.
باشروع مبارزات ملت قهرمان ايران در صحنه حضور فعال داشت ودر همه راه پيمايي ها وتظاهرات و قبل از انها در جهت اگاهي دادن به همنوعانش مي كوشيد بطوريكه از طرف ضد انقلاب تحت تعقيب وتهديد واقع شده بود و مدتها از منزل فراري بود چون ضدانقلابيون گفته بودند خانه تان را آتش خواهيم زد و تو را    ميكشيم و....
با پيروزي انقلاب اسلامي سر از پا نمي شناخت وشادترين لحظات زندگيش بود.چون فردي كم حرف وبسيار متفكر بود لذا كمتر با صداي بلند مي خنديد اما در لحظات پيروزي انقلاب از صميم قلب مي خنديد وخوشحال بود.
بعد از اتمام تحصيلات واخذ ديپلم با شروع عمليات و  تحريكات ضد انقلاب در منطقه كردستان داوطلبانه به خدمت مقدس سربازي رفت ودر دوران سربازي در پاكسازي هاي كردستان حضوري فعال داشت او در واحد رزمي لشكر اروميه بود.
همواره از مظلوميت هاي ملت كردستان وددمنشي هاي احزاب دمكرات وكومله مي گفت واز عمليات هايي كه خود شركت مشتقيم داشت سخن مي گفت.
با اتمام دوران سربازي و در آبان ماه سال 60 به منزل مراجعه نمود وتنها ارگاني كه مي كه مي توانست روح بلندو ايثارگرش را تسلي بخشد پيوستني به نيروهاي رزمي سپاه پاسداران بود وعلي رغم اصرار خانواده مبني بر شركت در كنكور وادامه تحصيل به پدرشان مي گفت دانشگاه من جبهه است ‍،اسلام خون مي خواهد من نمي توانم آسوده در صندلي هايدانشگاه بنشينم و دوستانم در جبهه ها در خون خويش به غلطند. لذا به همين خاطر سه روزخود را در اتاق بدون آب وغا حبس نود واز خوردن امتناع نمود تا اينكه وقتي والدينش اراده ي مصمم وعلاقهء اورا ديدند هدف والايش  را ستوده و موافقت كردند.

تاریخ شهادت:
1364/06/05
استان شهادت:
آذربایجان غربی
شهر شهادت:
پیرانشهر
عملیات:
پاکسازی
منطقه عملیاتی:
-
نحوه شهادت:
درگیری با اشرار و ضد انقلاب
توضیحات :
-
مفقود:
شهید
گـلزار دفـن:
گلزار شهدا خوی
قطعه دفن:
-
ردیف دفن:
-
شماره قبر:
-
تاریخ خاکسپاری:
-

فراز مهم از وصيت نامه شهيد ابوالفضل حسنلو
خدايا من با امام خميني عهد بسته ام چون او با تو عهد بسته است و به او وفادار خواهم ماند زيرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر در اينراه هزاران تکه شوم باز زنده شده و وفادار خواهم ماند، خدايا کمکم کن تا به اين عهدم وفادار بمانم و سعي کنيم هر حرکتي که مي کنيم و هر حرفي که مي زنيم و هر نفسي که مي کشيم و هر قدمي که بر مي داريم و حتي هر پاکي که مي کنيم بخاطر خدا باشد و رضاي او در عبادات را فراموش نکنيد، نماز را سست نگيريد و معني نمازي را که برپا مي داريم درک کنيم و عامل به گفتار امام امت باشيد و طرفدار و پيرو اسلام فقاهتي باشيم اسلامي که از طريق وحي استنباط مي شود که آنهم توسط روحانيت حوزه بر ما القاء مي شود نه اينکه مثل بعضي روشنفکرها بدنبال روشهاي ديگر باشيم. مادرم مرا ببخش که نتوانستم ذره اي از زحماتي را که برايم کشيده بودي بجاي بياورم  مراقب بيت المال باشيد.
 

لینک کوتاه:

تصاویر

فیلم

تمام حقوق این سایت متعلق به ستاد کنگره ملی بزرگداشت 12000 شهید آذربایجان غربی می باشد