بنام خدا

شهيد  حسين دربند و درگيري با حزب دموکرات زخمي شد
از يک خانواده اشنا با اسلام بوده که کلمه شهادت را به خوبي درک کرده بودند. و شهادت فرزندانشان را موجب افتخار و سربلندي خود مي دانستند
شهيد در سال 1339 در تبريز به دنيا آمد  بعد از دوسال به اروميه آمدند. در هفت سالگي به دنيا آمد.  تا کلاس هشتم درس خوانده بعد مريض شد.  و به مدرسه نرفت تازه خوب شده بود و به مدرسه مي رفت که انقلاب شد در کلاس نهم. هم درس مي خواندند و هم در انقلاب فعاليت مي کردند. با اينکه مريض بود فعاليت در انقلاب را وظيفه خود مي دانست.  بعد چند وقت به نقده رفت براي خدمت و مبارزه با دشمنان اسلام.  بعد از برگشت ايران در محاصره اقتصادي بود. گفت مردم از نفت ناراحتند من مي روم تا در بخش نفت فعاليت کنم. شهيد به مطالعه علاقه زيادي داشت. و کتابهاي دکتر شريعتي و مطهري  و طالقاني را مطالعه مي کرد. قبل از شروع جنگ دوست داشت به افغانستان برود و خدمت کند به مردم آنجا.در زمان انقلاب در خيابان تير خورده بود. و در بيمارستان هلال احمر بستري شده بود. در بيمارستان به بيماران خدمت مي کرد. وقتي زخمي شد با مادرش تماس گرفت که حالم خوب است. اگر شهيد شدم گريه نکنيد. گل و گلاب و نقل و نبات بخر پخش کن مثل اينکه عروسي پسرت است. شهادتش دو سال بعد از رفتن به جبهه بود 
در جبهه هاي نقده، پيرانشهر مهاباد و ماکو نيز شرکت داشت. در ماکو با ضد انقلابيون مبارزه کرد
بعد از شروع جنگ به آبادان رفت و در تاريخ آذر 59 به شهادت رسيد 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

از خانواده عزيزم مي خواهم حرفهاي امام را جدي بگيريد و مو به مو اجرا کنيد. مادر پدر و برادر و خواهر عزيزم اگر پايبند به اسلام هستيد به قول معلم شهيدمان دکتر شريعتي وقت آن رسيده که کار حسيني و زينبي بکنيدوگرنه يزيدي هستيد