از همان ابتدا علاقه زيادي به جنگ و جبهه داشت و زمانيکه اولين بار به منطقه اعزام شد پدرش از ترس اينکه براي فرزندش اتفاقي بيافتد به دنبال او رفت تا او را برگرداند اما اين شهيد بزرگوار قبول نکرده و به خدمت خود ادامه داده است. در کار ساخت و تعمير مسجد ثارالله محله همراه با ساير دوستان خود همکاري و فعاليت زيادي داشت و همه را يکي يکي دور خود جمع ميکرد و همه را با اين کار جذب خود ميکرد، خيلي کم حرف و سر به زير بودند و قبل از اينکه ديپلم خود را گرفته باشد بخاطر جنگ و جبهه از ادامه تحصيل منصرف شدند. پسر عموي ايشان که از دانشگاه مشهد در زمان بمباران به منطقه اعزام شده بودند. روزي اين بزرگوار زود به زود تماس ميگرفت و حال ايشان را جويا ميشد خانواده نيز هر بار به بهانه اي که او نميتواند با شما صحبت کند ايشان را طوري رد ميکردند اما گويي اين بزرگوار از ماجراي شهادت او چيزي فهميده بود تا اينکه در آخر پسرعمويشان چند سالي مفقود شده بود و بعد از فوت پدر و مادرش پيکرش را که چند استخواني بيش نبود پيدا کرده بودند.

بسم الله الرحمن الرحيم

مادر وقتي خبر مرگ مرا شنيديد برايم جشن بگيريد و همه ملت را به جشن دعوت کنيد چون عروسي من است. براي من نارحت نباشيد و گريه نکنيد اگر خواستيد گريه کنيد به علي اکبر حسين گريه کنيد و براي من به هيچ عنوان سياه نپوشيد. مادرباز مي گويم مبادا بلند گريه کنيد مي دانم داغ فرزند بسيار است ولي زينب را بياد بياور که داغ 72 شهيد را تحمل کردند شما هم مثل زينب وار داغ يک فرزند را تحمل کن و به اين ابر قدرتها بفهمانيد که ما نه تنها يک فرزند بلکه حاضريم تمام فرزندان خودمان را بدهيم.

وصيت نامه در مورد انقلاب
مبادا مساله انقلاب را فراموش کنيد که همان خون شهدا است مبادا در رختخواب ذلت بميريد که علي اصغر در روي دست هاي امام حسين جان داد مبادا انقلاب را فراموش کنيد. با اين مصيبت ها و با اين خون شهدا اين انقلاب به اينجا رسيده و حالا هم به خون احتياج دارد که اين خون ها را بايد من و شما دهيم.اگر کسي از دست من ناراحت است و يا به کسي بدي کرده باشم اميدوارم به بزرگواري خود مرا ببخشيد و از تمام شما طلب بخشش دارم اين بنده شرمنده و روسياه را حلال کنيد.