تصاویر جبهه و جنگ
نام:
پرویز
نام خانوادگی:
آب برین
نام پدر:
محمدعلی
تاریخ تولد:
1343/02/01
استان تولد:
آذربایجان غربی
شهر تولد:
پلدشت
وضعیت تاهل:
مجرد
تحصیلات:
راهنمایی
رشته تحصیلی:
-
شهر تحصیل:
-
شغل:
دانش‌آموز
فرازي از زندگينامه شهيد:
شهيد مفقودالاثر پرويز آب برين در سال 1343 در خانواده اي مسلمان و متدين در روستاي نازك عليا از توابع بخش پلدشت چشم به جهان گشود. وي با رسيدن به سن قانوني جهت تحصيل به كسب علم و دانش پرداخت. با اوج گيري انقلاب اسلامي ايران همگام با مردم سلحشور در راهپيمائيها و تظاهرات عليه رژيم طاغوت شركت فعال داشت. وي در محافل و مجالس سخنراني و مذهبي شركت مي نمود تا آگاهي و علم لازم براي حفظ انقلاب را كسب كند و در براندازي مجسمه شاه ظالم در شهرستان ماكو به اتفاق برادرش شركت فعال داشت و تحصيلات را تا كلاس دوم راهنمايي ادامه داده و براي دفاع از مملكت اسلامي و انقلاب در مقابل كفر جهاني و همچنين حفظ آرمان هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي سنگر مدرسه را ترك كرده و به پيروي از فرامين امام خميني به سوي جبهه هاي حق عليه باطل رهسپار گرديد. او جواني پاك سرشت و نيكوصفت بود و در طي چندين بار با اعزام به خط مقدم جبهه و شركت در عمليات متعدد هيچ وقت اظهار خستگي نكرد و جبهه را به عنوان خانه عاشقان خدا مي دانست. طبق اظهارات پدر گرانقدرش شهيد مواقع اعزام به جبهه با چهره اي خندان و دلي مسرور و روحيه اي بسيار قوي از خانواده خداحافظي مي نمود و به آنها سفارش مي كرد كه هرگز نگران ايشان نباشند. زيرا كه وي متعلق به اسلام و مملكت اسلامي مي باشد و بايد در مقابل كفار از خداو قرآن و آب و خاك ميهن اسلامي عزيز ايران دفاع نمايد. شهيد آب برين داراي اخلاق نيكو و رفتار بسيار پسنديده بود و تمام عمر كوتاه خويش را در راه اسلام و پيشبرد اهداف انقلاب گذرانده بود و راه رستگاري و شهادت را در اين مسير مي دانست زهد و پارسايي وي زبانزد دوستان و همرزمانش بود و سرانجام براي رسيدن به معبود خويش پس از چندين ماه حضور مستمر در جبهه هاي نور عليه ظلمت در تاريخ 61/7/9 در محل سومار در عمليات مسلم بن عقيل(ع) بر اثر اصابت تركش خمپاره دشمن بعثي عراق به درجه رفيع شهادت نايل آمد و روح پاكش به ملكوت اعلي پيوست و عزت و شرف و سربلندي جاودانه را از آن خويش ساخت.
روحش شاد و يادش گرامي باد.
تاریخ شهادت:
1361/07/09
استان شهادت:
کرمانشاه
شهر شهادت:
سومار
عملیات:
مسلم بن عقیل
منطقه عملیاتی:
غرب سومار
نحوه شهادت:
بر اثر اصابت ترکش خمپاره
توضیحات :
-
مفقود:
مفقود الاثر
گـلزار دفـن:
-
قطعه دفن:
-
ردیف دفن:
-
شماره قبر:
-
تاریخ خاکسپاری:
-
‏بسم ا... الرحمن الرحيم 
«فَبَشِّر عباد الذين يستعمون القول و يتبعون الاحسنه»
«مژده و بشارت ده بندگاني را كه سخنان را گوش كرده و از بهترين آنها تبعيت مي كنند.»
شهادت دريچه اى است كه بشر به سوى خالق خويش باز مي‌گردد.
انسان وقتى زندگى را مى يابد كه مردن آموخته باشد. كسى كه قدم در راه پر افتخار و پرمشقت مي‌گذارد و آگاهانه جهاد كرده و پيروز و شهيد مى شود. هميشه در سعادت بوده و در پيش خداوند روسفيد خواهد بود. امتى كه پيشرو و پيرو حسين(ع) است، بايد هميشه راه او را ادامه دهد. ما پاسداران كه مكتب او را مي خواهيم و شاگردان مكتب او هستيم نيك مي دانيم كه هر روزمان عاشورا و هر جايمان كربلاست. چرا كه عاشورا يك واقعه نيست، بلكه يك مكتب است، مكتب توحيدي. پدر جان از من به شما وصيت است كه از خط امام خمينى خارج نشويد وهميشه در فكر صالح بودن و در پيرو خط امام باشيد. چون ايشان نايب امام است و بت شكن قرن. پدر جان امر به معروف كرده و نهى از منكر نماييد و جهاد كنيد و نماز بخوانيد و روزه‌تان را نبريد و پدر جان بنده به مشهدي قربان ورمزياري مقداري قرض دارم. خواهش مي كنم آن را بپردازيد. پدر جان، اگر من شهيد شدم اصلاً برايم گريه و ناله نكنيد. اگر بخواهيد برايم دعا كنيد تا اينكه اين دعاي شما به شادي روح ما منجر شود و به مادرم وصيت مي كنم كه مرا حلال بكنند. اصلاً برايم گريه نكنيد. چون ما از طرف خدا بوديم و به سوي او بازگشتيم و مادرم تو بايستى صبر كردن را از مادر على اكبر(ع) و زينب كبرى(س) ياد بگيرى. چرا كه آنها برادرش و تمام بزرگانش را از دست دادند ولكن هيچ گونه ناراحت نشدند و هميشه خوشحال بودند. شما هم مثل آنها باشيد و از برادرانم عاجزانه مي خواهم كه مرا گذشت كنند و هرگونه رنجوري و كم احترامي از طرف من احساس نموده اند مرا ببخشند. من ديگر نمي توانم به حضورشان برسم و از آنها رضايت مي خواهم. از مادربزرگ (ننه ام) رضايت مي خواهم و از خاله هايم و عموهايم و دائي ام رضايت مي خواهم. مرا حلال بكنند. چون من به سوي شهادت مي روم و اميدوارم اگر لايق باشم خداوند اين مقام را به من عنايت بفرمايد. عزيزان، وقتي كه در مملكتي مكتب مطرح است همه بايد خون بدهند. همان طوري كه در صدر اسلام هم از علي اكبر و اصغر شش ماهه و حبيب بن مظاهر80 ساله گرفته تا ساير افراد خون دادند تا اينكه مكتبشان زنده بماند و ما هم آمديم كه مكتب مطرح است. ما هم به سوي جبهه ها رفتيم تا اينكه مكتبمان زنده بماند و خلاصه از شما مي‌خواهم كه به فكر ما جوان ها نباشيد. زيرا كه خون پاك و مطهر شهدا يزيديان تاريخ را رسوا ساخته و درخت تنومند اسلام را بارورتر خواهد ساخت. خداوند شما را توفيق عنايت بفرمايد و لذا متذكر مي شود كه مشهدي قربان در علمدار است.
والسلام
پرويز آب برين
خدايا، خدايا، تو را به جان مهدي(عج)، خميني را نگهدار
خاطرات آقاي محمدعلي آب برين، پدر شهيد پرويز آب برين
 
اينجانب حاج محمدعلي آب برين فرزند جعفر ساكن روستاي نازك عليا پدر دو شهيد به نامهاي پرويز و محمد آب برين بوده و مي خواهم خاطره ام را در مورد شهيد اول به نام پسر بزرگم پرويز آب برين برايتان نقل كنم. شهيد پرويز آب برين از نظر اخلاق و رفتار خيلي عالي بود و تمامي همسايگان از او راضي بودند به نحوي كه در تشييع جنازه شهيد پرويز آببرين همسايگان از ما پيشي مي گرفتند. شهيد پرويز در حين تحصيل و با توجه به نياز جبهه و لبيك گفتن به فرمان امام(ره) سنگر مدرسه را ترك و در كنار سنگر ديگر مشغول خدمت به اسلام و قرآن بود. پريوز در حين اعزام به جبهه از طرفي مادرش مريض بود و از طرفي با توجه به پسر بزرگ بودن در خانه به عنوان كمكي بزرگ براي من بود. منتهي امام خميني(ره) دستور داده بود كه جوانها بايد به جبهه بروند كه ايشان به امر رهبر انقلاب لبيك گفت. شهيد پرويز آب برين در دوران جواني با دوستان خود با احترام رفتار مي كرد به طوري كه در محله خودمان كه جوانان را براي هدايت به نماز تشويق مي كرد در حين اينكه او به جبهه اعزام شد چند ماهي از او خبر نداشتيم و كلاً طايفه و نگران بودند. بعد از چند ماهي يكي از دوستانش به مرخصي آمد و از سلامت بودن او خبر داد. بعد از مدتي دوباره سراغ او را گرفتيم منتهي اين دفعه ارتباط ما با او قطع شد و حتي نامه اي رد و بدل نشد تا اينكه يكي از پسرانم كه در بهداشت مرند مشغول به كار است به بنده خبر دادند كه پرويز شهيد شده است. بنده بدون اطلاع به مادرش عازم مرند شدم و از نزديك از شهادت او باخبر و مطمئن شدم. بعد از بازگشت به روستا طايفه و مادرش را در جريان گذاشتن تا اينكه ما به اتفاق خانواده او را براي قرباني انقلاب و امام به جبهه فرستاده بوديم و خداوند نذر ما را قبول كرد و از شهادت او خيلي خوشحال هستيم كه توانسته ايم دين مان را به اسلام ادا كنيم. وقتي جنازه پرويز را از طريق سپاه ماكو و پلدشت به نازك آورده و مردم با حضور خيلي عالي در اين تشييع جنازه شركت كردند و ما را خيلي شرمنده كردند و از مسؤولين آن زمان سپاه و بنياد شهيد تشكر مي كنم كه ما را  از ياد نمي برند و گاه گداري به ما سر مي زنند. ما بدون توقع فرزندانمان را به اسلام قرباني داديم كه خداوند اين قرباني ها را از ما قبول كند و الان هم تا پاي جان در خدمت نظام هستيم و پشت ولايت فقيه هستيم و هر وقت رهبري دستور دهند تا پاي جان ايستاده ايم.
لینک کوتاه:

تصاویر

فیلم

تمام حقوق این سایت متعلق به ستاد کنگره ملی بزرگداشت 12000 شهید آذربایجان غربی می باشد